- خوش خوش
- رفته رفته، آهسته آهسته
معنی خوش خوش - جستجوی لغت در جدول جو
- خوش خوش
- کنایه از از روی خوشی
کم کم، به تدریج و تأنّی، متدرّج، رفته رفته، اندک اندک، خوش خوشک، کم کم، پلّه پلّه، جسته جسته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندک اندک بتدریج کم کم نرم نرم
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خرد خرد، خوش خوش، رفته رفته، آهسته آهسته، تدرّج، آرام آرام، کیچ کیچ، جسته جسته، پلّه پلّه، متدرّج، کم کم، نرم نرمک، اندک اندک، نرم نرم
ویژگی کسی که لباس خوب و خوش دوخت می پوشد
Pugnacious
агрессивный
streitlustig
агресивний
kłótliwy
pugilista
combattivo
pugilista
combatif
strijdlustig
ดุเดือด
agresif
شجوعٌ
आक्रामक
mpiganaji
যুদ্ধপ্রিয়
جنگجو
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
Benignly
доброжелательно
gutmütig
лагідно
łagodnie