جدول جو
جدول جو

معنی خوش خوش - جستجوی لغت در جدول جو

خوش خوش
کنایه از از روی خوشی
کم کم، به تدریج و تأنّی، متدرّج، رفته رفته، اندک اندک، خوش خوشک، کم کم، پلّه پلّه، جسته جسته
تصویری از خوش خوش
تصویر خوش خوش
فرهنگ فارسی عمید
خوش خوش(خوَشْ / خُشْ خوَشْ / خُشْ)
آهسته آهسته. رفته رفته. کم کم. نرم نرم. (یادداشت مؤلف). خوش خوشک:
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه خوش خوش چون دوک رشته شد.
لبیبی.
من ایشان را خوش خوش می آورم تا از شما بگذرم و بگذرند و چون بگذشتم برگردم و پای افشارم. (تاریخ بیهقی). آبی بود در پس پشت ایشان تنی چند از سالاران کارنادیده گفتند خوش خوش لشکر بر باید گردانید به کرّوفر تا به آب رسند. (تاریخ بیهقی). سارغ بازگشت و خواجۀ بزرگ خوش خوش به بلخ آمد. (تاریخ بیهقی). امیر علامت را فرمود تا پیشتر می بردند و خوش خوش بر اثر آن میراند. (تاریخ بیهقی).
خاک سیه بطاعت خرمابن
بنگر چگونه خوش خوش خرما شد.
ناصرخسرو.
خوش خوش فرود خواهد خوردنت روزگار
موش زمانه را توئی ای بی خرد پنیر.
ناصرخسرو.
بر پایۀ علمی برآی خوش خوش
برخیره مکن برتری تمنا.
ناصرخسرو.
تا هرچه بداد مر ترا خوش خوش
از تو بدروغ ومکر بستاند.
ناصرخسرو.
از عمر بدست طاعت یزدان
خوش خوش ببرد بدانچه بتواند.
ناصرخسرو.
با همه خلق از در خوش صحبتی
خوش خوش و سازنده چون با خایه ای.
سوزنی.
صدر بزرگان نظام دین به تفضّل
گوش کند قطعۀ رهی را خوش خوش.
سوزنی.
خوش خوش ز نهان گشت عیان راز دل آب
با خاک همی عرضه دهد راز نهان را.
انوری.
خوش خوش از عشق تو جانی میکنم
وز گهر در دیده کانی میکنم.
خاقانی.
خوش خوش خرامان میروی ای شاه خوبان تا کجا
شمعی و پنهان میروی پروانه جویان تا کجا.
خاقانی.
بدین تسکین ز خسرو سوز می برد
بدین افسانه خوش خوش روز می برد.
نظامی.
نفس یک یک بشادی می شمارد
جهان خوش خوش ببازی می گذارد.
نظامی.
خوش خوش در دل سلطان این سخنها اثر کرد. (جهانگشای جوینی).
عاشقی می گفت و خوش خوش می گریست
جان بیاساید که جانان قاتلی است.
سعدی.
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانه عمر.
حافظ
لغت نامه دهخدا
خوش خوش
رفته رفته، آهسته آهسته
تصویری از خوش خوش
تصویر خوش خوش
فرهنگ لغت هوشیار
خوش خوش
آرام آرام، آهسته آهسته، اندک اندک، به تدریج، خوش خوشک، کم کم، یواش یواش، به تانی، نم نمک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش پوش
تصویر خوش پوش
ویژگی کسی که لباس خوب و خوش دوخت می پوشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خرد خرد، خوش خوش، رفته رفته، آهسته آهسته، تدرّج، آرام آرام، کیچ کیچ، جسته جسته، پلّه پلّه، متدرّج، کم کم، نرم نرمک، اندک اندک، نرم نرم
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ رَ وِ)
آنکه رفتار خوش دارد. صاحب اخلاق حمیده. خوش کردار. خوش عمل
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
سماور یا دیگی که زود بجوش آید، کنایه از خوش ترکیب، کنایه از شخصی که زود با دیگران دوست شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ خوَ / خُ شَ)
نرم نرمک. آهسته آهسته. کم کمک. رفته رفته. بی شتاب. به آهستگی. به آرامی. خوش خوش. گلچین گلچین. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
اندک اندک بتدریج کم کم نرم نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
((~. خُ شَ))
اندک اندک، کم کم
فرهنگ فارسی معین
شیک پوش، خوش لباس
متضاد: بدلباس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
حار
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
Pugnacious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
combatif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
闘志的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
جنگجو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
যুদ্ধপ্রিয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
mpiganaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
kavgalı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
공격적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
आक्रामक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
לוחם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
агрессивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
agresif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
ดุเดือด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
strijdlustig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
combattivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
pugilista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
好斗的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
kłótliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
агресивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
streitlustig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش جوش
تصویر خوش جوش
pugilista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی